Neda Carter
About
Teacher & Business Owner
Farsi
Tuesday, December 9, 2025
مارجان بدیعی کیست؟
زادگاه: خرمآباد، ایران
سن: ۴۱ سال
حرفه: صاحب کسبوکار حملونقل بار
ندا کارتر در خرمآباد، ایران متولد شد و در ششسالگی به همراه خانوادهاش به تهران نقل مکان کرد؛ جایی که در آن رشد کرد و تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند. امروز او به همراه همسرش، دیتان تیموتی کارتر، در ایالت تگزاس زندگی میکند و مادر پسری نوزاد به نام دسیاه تیام کارتر است. زندگی او پلی میان دو جهان است—ریشههای ایرانیاش و سفر هدایتشدهاش به ایالات متحده به دست خدا—سفری که با استقامت، مسئولیتپذیری و دعوتی برای خدمت به دیگران شکل گرفته است.
او دارای مدرک کارشناسی شیمی محض است و زندگی حرفهای خود را در بخش بازرگانی یک شرکت تولید رنگ نساجی آغاز کرد. در سن ۳۳ سالگی، آنچه خود آن را مداخله الهی میداند، به ایالات متحده مهاجرت کرد. از آن زمان تاکنون، زندگی تازهای در تگزاس بنا کرده و مالک و مدیر یک شرکت حملونقل بار است.
کسبوکاری ساختهشده با هدف
از همان ابتدا، ندا و همسرش مأموریتی مشترک داشتند که بسیار فراتر از موفقیت مالی بود: کمک به انسانها برای بازسازی زندگیشان. با کامیونها و تجهیزاتی که تهیه کردند، آگاهانه درهای کار را به روی افرادی گشودند که جامعه اغلب نادیدهشان میگیرد—بهویژه زنانی و مردانی که بهتازگی از زندان آزاد شدهاند.
این کار صرفاً یک حرکت خیریه نبود؛ تصمیمی آگاهانه و ریشهدار در ایمان بود.
آنها باور دارند هر انسان، صرفنظر از گذشتهاش، شایسته فرصتی واقعی برای شروعی دوباره است. بسیاری از افرادی که به آنها مراجعه کردند، به دلیل سابقه کیفری بارها رد شده بودند. ندا و همسرش مسیر متفاوتی را انتخاب کردند: اعتماد کردن، آنجا که دیگران از آن دریغ کرده بودند.
تأثیر این تصمیم ملموس بوده است. رانندگانی که به تیم آنها میپیوندند، نهتنها از نظر مالی، بلکه از نظر روحی و اجتماعی نیز رشد میکنند. آنها به ثبات، کرامت انسانی و حس تعلق دست مییابند. با گسترش شرکت—افزودن کامیونها، مسیرها و اعضای جدید—دامنه تأثیر آن در ایالتهای مختلف آمریکا در حال افزایش است. با یاری خدا، گسترش بینالمللی نیز هماکنون در افق دیده میشود.
بهتازگی، این شرکت موفق به عقد قرارداد حملونقل با یک تولیدکننده مبلمان شده است. سه نفری که بهتازگی پس از آزادی از زندان به تیم پیوستهاند، اکنون در این پروژه مشغول به کار هستند—نمونهای روشن از اینکه چگونه فرصت میتواند زندگی یک انسان را دگرگون کند.
تنها در مدت دو سال، این کسبوکار به چیزی فراتر از یک شرکت تبدیل شده است؛ به یک خانواده—خانوادهای بناشده بر اعتماد، بازسازی و فرصتهای دوباره.
الهامگرفته از خدمت روحانی
یکی از انگیزههای اصلی پشت این مدل کسبوکار، خدمت دیرینه همسر او در زندانهاست. او سالهاست که به زندانها میرود تا به زندانیان آموزش دهد، آنها را دلگرم کند و با آنان دعا کند. از دل این خدمت، آنها از نزدیک دیدند که بازگشت به جامعه تا چه اندازه دشوار است—و اینکه چقدر حیاتی است که کسی، جایی، تصمیم بگیرد به آنها ایمان بیاورد.
برای ندا، مأموریت روشن است:
وقتی افرادی که زمانی طرد شده بودند، جایی را مییابند که با محبت، احترام و بدون هیچ قضاوتی با آنها رفتار میشود، چیزی در درونشان تغییر میکند.
عزتنفس بازمیگردد. امید زنده میشود. آینده دوباره واقعی به نظر میرسد.
او عمیقاً باور دارد که اگر با دیگران—صرفنظر از اینکه دیروز چه کسی بودهاند—با کرامت رفتار کنیم، کل جهان را ارتقا میدهیم. خدا قوم خود را فرا میخواند تا یکدیگر را محبت کنند، حمایت نمایند و بنا کنند؛ و روزی هر یک از ما پاسخگو خواهیم بود که این دعوت را تا چه اندازه جدی گرفتهایم.
سفری از ایمان و دگرگونی
سه سال پیش، ندا با پیام عیسی مسیح روبهرو شد و زندگی خود را به او سپرد—نقطه عطفی که همهچیز را دگرگون کرد. او دوره پس از آن را زمانی سرشار از معجزات توصیف میکند؛ از جمله آشنایی با همسرش.
از آن زمان تاکنون، خود را متعهد به شرکت در جلسات روزانه دعا، کلاسهای کتابمقدس و زیستنی آمیخته با انضباط روحانی کرده است. ارتباط او با جامعه کلیساییاش به بخش مرکزی رشد و هویت او تبدیل شده است.
مدت کوتاهی پس از ایمان آوردن، احساس کرد خدا او را به سوی تعلیم و موعظه فرا میخواند. با فروتنی و اطاعت، این نقش را پذیرفت. هفته به هفته، با صداقت و ایمانی راسخ، کلام خدا را تعلیم میدهد؛ در مسیری که با هدایت و حمایت همسرش همراه بوده و او نقش مهمی در درک عمیقتر کتابمقدس برای ندا ایفا کرده است.
چرا داستان او اهمیت دارد
زندگی ندا نه با جابهجاییهای جغرافیایی یا دستاوردهای شغلی، بلکه با هدف معنا مییابد. او در ۳۳ سالگی ایران را ترک کرد و همهچیز را از صفر در سرزمینی بیگانه دوباره ساخت. کسبوکاری بنا کرد نه صرفاً برای سود، بلکه برای انسانها. وارد خدمت روحانی شد نه برای دیده شدن، بلکه از سر اطاعت. و هر روز را با یک خواسته آغاز میکند: رشد کردن، خدمت کردن، محبت ورزیدن و خدا را حرمت نهادن.
او عمیقاً برای ایمانش، ازدواجش، فرزندش و دعوتی که بر زندگیاش نهاده شده سپاسگزار است. تعهد او ساده اما سنگین است: رشد مداوم، خدمت همراه با شفقت، و گام برداشتن وفادارانه در مسیری که خدا برایش تعیین کرده است.
داستان ندا کارتر یادآور این حقیقت است که وقتی خدا مسیر زندگی انسانی را تغییر میدهد، این کار را نیمهتمام انجام نمیدهد؛ او زندگی را با قصد و معنا دوباره بنا میکند، هدف را بازمیگرداند و آن را برای خیر دیگران به کار میگیرد.



